چند روز پیش داشتم کلیپی میدیدم داخل یکی از سایتهای سینمایی مشهور جهان که در آن به زندگی و فعالیت سلبریتیهای مشهور جهان در قرنطینه پرداخته بود. بیشتر آنها کسانی بودند که در بیشتر از یک فیلم خود دنیا را از شر اهریمنان و موجودات فضایی و موجودات شریر نجات داده بودند. این قهرمانان دنیای نمایش در خانههایشان داشتند کتاب داستان برای کودکان میخواندند یا عربدهکشان آواز میخواندند یا هم که سخنرانی انگیزشی میکردند. دیدن این صحنه برایم بسیار عجیب بود. هرچه در دنیای نمایشی هالیوود و سینما اتفاقات برجسته، خارقالعاده، استثنایی و مبهوتکننده به نظر میرسند، در دنیای واقع همان اتفاقات بسیار پیشپاافتاده، روزمره و عادی اند. در دنیای واقع هیچ ابرقهرمانی نیست تا خودش را برای نجات بشریت به آب و آتش بزند. هیچ ابرشرور و جامعهستیزی هم نیست که مردم بیگناه را برای تفنن بکشد و بعد هم قاه قاه بخندد. حتی آن حرف بسیار عمیق جوکر در شوالیهی تاریکی که گفته بود اگر شرایط کمی تغییر کند این مردم متمدن همدیگر را میخورند هم اگر مصداق پیدا کند، در شکل بسیار مبتذل و سادهی آن که عبارت از جنگ بر سر دستمالکاغذی است، نمود پیدا کرد و کار به جاهای باریک نکشید.
اصلاً تمام بحث من هم در این مقاله حول همین محور است که اتفاقات دنیای واقع همیشه همینقدر ساده و عادی است اما در این چند دههی اخیر و به لطف پیشرفتهای تکنولوژیک بشر و نمایشیشدن زندگی، ما همیشه حوادث جهان را در ذهن خود دراماتایز کرده و انتظار داریم اتفاقاتی استثنائی رقم بزنیم و همه را مسحور و انگشتبهدهان نماییم. سلبریتیها به ما یاد داده اند که ما قادریم دنیا را تغییر دهیم، هر ناممکنی را ممکن کنیم و محیط را تحت تسلط خود درآوریم. باورهایی فانتزی و رویایی که بیشتر به یک پندار خوش کودکانه شباهت دارند تا یک نظام فکری منسجم و منضبط. اما کرونا با این مسائل چه کرد و چه تغییری در این افکار و ذهنیتها آورد؟
کرونا به انسان امروزی فهماند که کار جهان چنان که در فیلمها و سخنرانیهای انگیزشی و منابر و خطابهها به خورد مردم داده میشود خارقالعاده و فیلمی و فانتزی نیست. تمام آنچه باید در برابر کرونا انجام دهیم، شستن دست و درخانهماندن و انجام ابتداییترین مسائل بهداشتی روزمره است که همینها را هم یک پزشک تعیین میکند و تنها کاری که سلبریتی و سخنران و روحانی دینی میتواند بکند، تکرار همان آموزههای ساده و درعینحال مؤثر پزشکی است. شاید از وجهی دنیای ما نیاز به این خانهتکانی داشت تا جایگاهها را دوباره بازتعریف کند و اهمیتها را نیز. مدتها بود که این قهرمانان پوشالی عادت کرده بودند که خود را حکیم همهتنحریف بپندارند و به صرف مهارت در بازی فوتبال بهگونهی مثال، در سیاست و جامعهشناسی و هنر و اقتصاد و ادبیات هم خود را حجت بپندارند. سکوت و انفعال و ترس کنونی بازیگر سینما و ورزشکار و آهنگسرا و روانشناس موفقیت و بسیار دیگری از این کاسبان چلاس حاکی از یک حقیقت جهانشمول است که هرچند در روزگار سرچپه، گوسفند لنگ از همه پیش میافتد و راهبر و راهنمای دیگران میگردد، اما اندک اتفاق بنیادینی لازم است تا همه را سر جای خودشان بشناند.
این سادگی کار دنیا اما نباید ما را فریفته و مغرور سازد که همهی کار جهان ساده است. این سادگی در مقابل فانتزی میآید که فهمش نیاز به پیچیدهگی و تأمل بسیار دارد. همین کارهای ساده اند که به دلیل کماهمیتبودن بسیار دشوار اند. همین کارهای کماهمیت و عادی اند که تغییر ایجاد میکنند. طبیعی است که مواقع غیرعادی هم در تاریخ بشر زیاد بوده. انقلابات و اعصار اصلاحات و تغییرات بنیادین؛ پیشرفتهای ناگهانی، کشفها و اکتشافات بزرگ و بسیاری از اتفاقات تأثیرگذار دیگر، اما همهی همین اتفاقات هم محصول روزها و ماهها و سالها زحمت بیوقفه و کار برروی همین مسائل عادی بوده تا به سرحد انفجار رسیده و تغییری ناگهانی را سبب شده است. روزهای بیشمار و عادی دانشمندان زیادی در کنج کتابخانهها و آزمایشگاهها و لابراتوارهای علمی بودند که اروپا را اروپا ساختند نه بازیهای جام جهانی و فیلمهای پرمصرف و پرزرق و برق هالیوود. جهان ما شاید به این تلنگر نیاز پیدا کرده است که باید توجهش را به کدام سمت جلب کند.
امروزه جریانهای ضدعلم از هرسو به آن تاختن گرفته اند. از داخل کاسبان عدد و رقم نهادهای آکادمیک و دانشگاه را به بنگاهی برای تولید مدرک علمی تبدیل نموده و از بیرون جریانهای پستمدرن، دینمدار، تصوفهای سنتی و مدرن و بسیاری از عوامل دیگر دست به دست هم داده و علم را بدنام نموده و کماهمیت ساخته اند. کرونا از این حیث نقش تلنگری را دارد که به ما یادآوری کند که همین علم بیمدعا بود که از بشر مظلوم مقهور طبیعت، آفرینندهای جبار و مغرور ساخت که فنآوری دستسازش هرروز مخلوقی جدید عرضه میکرد. کرونا به ما یادآوری میکند که توجه بیشازحد به توپهای طلای مسی و رونالدو، باسن کارداشیان، سریع و خشن ۴۵۲ و آهنگهای جاستین بیبر دردی از بشریت را دوا نمیکند و همان کلبهی محقر پزشک و محقق راستین است که میتواند ما را زنده نگه دارد و تمدن ما را به پیش ببرد.
مدیرمسؤول